سینماسینما، محسن جعفری راد:
هر آنچه از کارگردان فیلم های ساده و صمیمی و آرامی مثل شیار 143 و نفس در ذهن دارید، کنار بگذارید -که البته فیلم های خوبی هم بودند- چون در ساخته جدیدش نشان می دهد که می تواند اولین فیلمساز زن تاریخ سینمای ایران باشد که صحنه های اکشن و درگیری سرشار از گلوله و خون و رنج و و دلهره و البته در خدمت تعریف و تم داستان را به خوبی اجرا کند.از طرفی دیگر صحنه های دل نشین عاشقی و عاطفی زوج داستان را رنگ و لعاب تازه ای بخشیده تا در کنار یک جغرافیای تازه یعنی سیستان و بلوچستان، شاهد یک روایت عاشقانه اما دلهره آور باشیم.
داستانی که به یک عاشقانه ناآرام می ماند. ابتدا همه چیز خوب و خو ات و در ادامه به تدریج همه چیز رنگ می بازد و با موج شدیدی از خشونت،ترس،اضطراب و وحشت همراه خواهیم شد که شکل پرداخت سینمایی آن، فیلم را به کامل ترین فیلم نرگس آبیار تبدیل کرده است.
از تصویرپردازی های ظریف سامان لطفیان که با جسارتی جالب، آبیار از او که بیشتر به عنوان فیلمبردار سینمای مستند شناخته می شود،استفاده کرده تا تدوین فیلم (کار حمید نجفی راد) که با برش های مناسب و حفظ تعادل میان گره افکنی ها و گره گشایی ها،ریتم و ضرباهنگی متناسب با اوج و فرود داستان پدید آورده و به خوبی فاصله کارگردان از سوژه را ترسیم می کند.درواقع یکی از امتیازات مثبت فیلم استفاده از فیلمبردار و تدوینگر سیمای مستند است ک نشان می دهد برای آبیار باز نمایی خلاقانه امر واقع هم در اولویت بوده است و سراغ دو تن از بهترین های سیمای مستند رفته است.
بازی ها یک دست و خوب اند. به خصوص هوتن شکیبا که درجه یک است و از همین حالا می توان او را به عنوان کاندید سیمرغ بازیگر نقش اول در نظر گرفت. کسی که در تلویزیون با سریال طنز لیسانسیه ها شناخته می شود اما در تئاتر یک دهه است کار کرده و در سینما حضورهای کوتاهی در فیلم هایی مثل طبقه حساس دارد،در فیلم آبیار با اولین نقش بلندش توانسته نمودار حسی و عملی شخصیتی چند وجهی را با گریمی قابل توجه و فن بیانی در خدمت نقش به خوبی رسم کند و نشان می دهد که مثل دوستانش از جمله نوید محمدزاده،سرشار از استعدادهای کشف نشده است.
به آبیار و تک تک عوامل فیلمش باید تبریک گفت که از عهده چنین سوژه ملتهبی به خوبی برآمده اند. نه احساساتی شده اند و نه ایدئولوژیک رفتار کرده اند، بلکه خواسته اند یک داستان تعریف کنند که به ظاهر عاشقانه است اما در اصل پرده از رفتارهای خشن و وحشی گرایانه تروریست هایی بر می دارد که در فیلم هایی مثل به وقت شام تبدیل به کاریکاتور می شود اما در فیلم آبیار ، این قاتلان وحشی ،پوست و گوشت و استخوان دارند و می توان آن ها را لمس کرد.
به زعم نگارنده تا روز چهارم جشنواره، شبی که ماه کامل شد در کنار فیلم غلامرضا تختی تنها فیلم های خیلی خوب (چهار ستاره ) جشنواره هستند که باید دید با اکران فیلم هایی مثل سرخپوست،متری شیش و نیم و یا ماجرای نیمروز؛ رد خون ،رقیبی برای آنها پیدا خواهد شد یا نه. به شخصه فیلم های قبلی آبیار را دوست نداشتم اما فیلم جدید او سرشار از ریزه کاری ها و نشانه گذاری های دقیق و مهندسی شده است و به راحتی می توان حالا دیگر به عنوان یک کارگردان کاربلد و پخته از او نام برد. به نظر می رسد در نیمه دوم ،تنور جشنواره داغ تر خواهد شد،به خصوص با فیلم هایی مثل متری شیش و نیم که کنجکاوبرانگیزترین فیلم جشنواره است و در 24 ساعت ، در بیش از 10 سانس فوق العاده در سینماهای مردمی ،اکران شده و همگی از آن تعریف کرده اند که باید دید می تواند در مقابل فیلم های آبیار و توکلی یا حتی فیلم های خوب مسخره باز ساخته همایون غنی زاده و یا قصر شیرین ساخته رضا میرکریمی، عرض اندام کند یا نه. اصلا آیا فیلمی پنج ستاره (شاهکار) هم در جشنواره خواهیم دید؟ خیال تنها راه زنده مانده است!